دسته‌بندی نشده
گزارشی از ناکامی زنان جویای کار در شهرها

تبعیض متقاطع زنان شهری

۶ ماه پیش
بدون نظر

درباره سهم ناچیز و نگران کننده زنان از اقتصاد ایران سال­ها و بارها بحث و مداقه صورت گرفته است.  با این حال خود این موضوع وضعیت­های پیچیده­ای را درون خود دارد که لازم است به آن بنگریم و بر آن مکث کنیم.  

سهم بیشتر زنان شهری و روستایی از کل بیکاری

از هر دری که به سراغ آمار مشارکت اقتصادی زنان برویم با مسئله و وضعیتی نامطلوب و ناامید کننده مواجه می­شویم. طبق آخرین گزارش مرکز آمار که در تابستان گذشته منتشر شد نرخ مشارکت اقتصادی زنان در بهار سال ۱۴۰۳ را ۱۴.۳ درصد اعلام شد. طبق همین آمار نرخ بیکاری زنان شهری حدود ۱۶.۹ درصد و نرخ بیکاری زنان روستایی حدود ۷.۷ درصد بوده است. بنابراین نرخ بیکاری زنان شهری ۹.۲ درصد بیشتر از زنان روستایی است. این در حالی است که همین نرخ یعنی بیکاری کل شهری از نرخ بیکاری روستایی تنها حدود 2 درصد کمتر است. بنابراین فاصله نرخ بیکاری زنان شهری و روستایی  از فاصله نرخ بیکاری شهر و روستا در کل حدود 7.2 درصد بیشتر است.

طبق داده‌های مرکز آمار، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در سه ماه ابتدایی سال جاری نسبت به زمستان ۱۴۰۲ حدود ۰.۵ درصد افزایش داشته که برای زنان نقاط شهری این افزایش به ۰.۴ درصد و برای زنان نقاط روستایی به ۱.۲ درصد رسیده است. از سوی دیگر، نرخ بیکاری زنان در بهار ۱۴۰۳ نسبت به زمستان ۱۴۰۲ حدود ۰.۶ درصد کاهش یافته که این کاهش برای زنان نقاط شهری به ۰.۱ درصد و برای زنان نقاط روستایی به ۲.۱ درصد رسیده است

این آمار چه می­گوید؟

برآیند آمارهای ذکر شده نشان می­دهد

  • زنان جویای کار در شهرها بیش از دو برابر ناکام­تر از زنان جویای کار روستایی هستند.
  • این وضعیت یک روند است روندی که رو به نیز افزایش است.

به نظر می­رسد این تمایز را باید تابع دو وضعیت کلی دید:

  1. اول نرخ بالاتر بیکاری شهری در کل کشور. اگرچه شدت آن برای زنان بیشتر است.
  2. دوم نرخ بیکاری تحصل­کردگان که به نوعی یکی از بحران­های بیکاری در ایران است.

در واقع درصد قابل اعتنایی از زنان بیکار شهری که جویای کار هستند، تحصیل­کردگان دوره­های آموزش عالی هستند. به این معنا زنان از یک سو متاثر از سیاست­هایی هستند که منجر به بحران اشتغال فارغ­التحصیلان شده است و از سوی دیگر بار سنگین تبعیض­های جنسیتی در حوزه اشتغال را به دوش می­کشند. به تعبیر دیگر زنان شهری در حوزه اشتغال دچار «تبعیض متقاطع» هستند.

چرا زنان شهری در یافتن شغل ناکام­ترند؟

پاسخ جامع به چرایی این وضعیت بی­شک واکاوی گسترده و پیچیده­ای می­طلبد اما در یک نگاه سریع چند عامل را می­توان در نظر گرفت.

بازار کار در مراکز شهری رقابتی­تر از مراکز روستایی است و مهارت­های تخصصی و فردی برای کسب آن مشاغل کافی نیست. شبکه­های ارتباطی که از قضا مردانه و مردمحورتر هستند در رسیدن به مشاغل در شهرها بسیار تعیین کننده است، شبکه­هایی که به صورت تاریخی از دسترس زنان دور بوده است.

همچنین بازار کار در مراکز شهری غیر منعطف­تر از بازار کار در مراکز روستایی است. از آنجا که انعطاف محیط و شرایط کار برای زنان فاکتور مهمی است،[1] بی­شک بر میزان اشتغال زنان شهری تاثیرگذار است.

 براساس همین آمار حدود ۷۶.۸ درصد از زنان در بخش خصوصی و  تنها حدود ۲۳.۲ درصد در بخش عمومی شاغل هستند. از آنجا که بوروکراسی دولتی در شهرها تمرکز دارد، سهم قابل اعتنایی از این تبعیض متقاطع به رویکرد و سیاست­ مردمحورانه­ی دولت­ها در واگذار کردن شغل­ها و نقش­های دولتی ارجاع دارد.

 در نهایت نکته مهم­تر در تبیین چرایی این وضعیت را باید در سیاست­های کاهش تبعیض به نفع زنان در حوزه اشتغال جستجو کرد. از آنجا در بهار 1403 مشارکت زنان روستایی نسبت به زنان شهری حدود 2 برابر افزایش یافته است، می­توان دریافت که جهت اصلی سیاست­های کاهش تبعیض زنان روستایی بوده است و زنان شهری یا کمتر مخاطب این سیاست­ها بوده­اند یا سیاست­های اتخاذ شده ناکافی و ناکارآمد بوده است.

پرواضح است که کاهش بیکاری زنان روستایی و افزایش مشارکت اقتصادی آنان بسیار ضروری و مهم است اما اهمیت پرداختن به این تحلیل از آن جهت است که یادآوری شود مسئله بیکاری و مشارکت اقتصادی زنان شهری موضوعی فراگیرتر است که حل آن نیازمند اراده­ای معطوف به عمل در سطح حاکمیتی و سیاست­گذاری پیچیده و چند وجهی است. امری که چشم­پوشی از آن تنها وضعیت را بحرانی­تر و راهکار را دور از دسترس­تر می­کند.


[1] مراجعه شود به مقاله «موانع نامرئی اشتغال زنان» منتشر شده در روزنامه «پیام ما»  11 خرداد 1402

هم‌رسانی
راه‌های ارتباطی:
برچسب‌ها:
دیدگاه ها
اولین باشید ...
شما بگویید